هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِساب‏.[1]

اوست کسى که خورشید را روشنایى بخشید و ماه را تابان کرد، و براى آن منزلهایى معین کرد تا شماره سالها و حساب را بدانید.

مقدمه

بهار فرصتى است براى تأمل در راز آفرینش و اندیشیدن در شأن و جایگاه بهار از نظرگاه دین. در کشور ما نوروز را جشن مى گیرند، و حضور سبز بهار را به همدیگر تبریک مى گویند. آیا چنین روزى از نظر اسلام عید است؟ و رفتار مسلمانان در این روز چگونه باید باشد؟
در این فرصت برآنیم تا به بازبینى این موضوع بپردازیم و زوایاى آن را از نگاه اسلام و امامان معصوم(علیه السلام) مورد بحث قرار دهیم.[2]

نوروز  پیش از اسلام

پیش از اسلام نخستین روز بهار را عید و جشن ملى به شمار مى‌آوردند و از آن به ((عید باستانى)) یاد مى کردند.
به عقیده بعضى نخستین کسى که از ((نوروز)) تجلیل کرد و آن روز را عید ملى شمرد جمشید بود. جمشید بر سراسر جهان تسلط یافت و سرزمین ایران را آباد کرد و اسباب کارها و امور در نوروز براى او تکمیل و موزون گردید؛ از این رو این روز، آغاز سال عجم گردید.
جمشید پسر تهمورث از شاهان افسانه اى پیش از تاریخ ایران (قبل از مادها) است. روزى که او بر تخت سلطنت نشست اولین روز بهار بود. او آن را ((نوروز)) خواند و جشن گرفت. جمشید مدتى طولانى سلطنت کرد. تا آن که مغرور شد و خود را خداى جهان نامید. سرانجام ضحاک با همکارى و همیارى مردم او را از سلطنت خلع کرد و روزى در کنار دریاى چین او را دید و با اره دو نیمش کرد و به زندگى سلطه جویانه اش پایان داد.

باید دانست که دین کامل، آن نیست که خود، همه چیز را برعهده گیرد و به جاى همه استعدادهاى آدمى و همه نهادهاى مدنى بنشیند، بلکه دین کامل، دینى است که همه اینها را در جاى خود به درستى مى بیند و جهتى کلّى به آنها مى دهد و آنچه را از توان (قُواى فردى) و (نهادهاى جمعى) خارج است، بر عهده مى گیرد و این فلسفه اى عمیق دارد زیرا چنان که دین، فعل تشریعى خداوندى است، قواى آدمى و لوازم تابعه آن (مانند نهادهاى جمعى) نیز فعل تکوینى الهى اند و هیچ گاه تکوین و تشریع ناسازگارى ندارند، چرا که از مبدأ واحدى دستور مى گیرند.
اگر با این پیش زمینه عقلى به منابع و مصادر دینى بنگریم، مى یابیم که خواست دین برچیدن بساط سُنن ملّى و قومى نیست بلکه بر آن است که این سنّت ها را سَمت و سوى عالى بخشد و دین، تنها آنچه را که با فطرت آدمى مغایرت دارد برمى چیند. چنان که قرآن کریم حرمت و احترام ماه هاى حرام را  که رسمى جاهلى بود  پاس داشت
یا أیها الذین آمنوا لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام.[3]

اى کسانى که ایمان آورده اید! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه دارید.
رسول خدا فرموده است:
مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ، کانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَیْرِ أنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَیْئاً.[4]
آن که سنّتى نیک را پایه گذارى کند و بدان عمل شود، پاداش عمل خودش به اندازه پاداش دیگر عاملان، به وى داده مى شود، بدون آن که از پاداش عاملان کم شود.

امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرمود:
ولاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَاجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَصَلُحَتْ علیها الرعِیَّةُ وَلاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشىء مِنْ ماضى تلکَ السُّنَنِ فیکونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَ الوِزْرُ علیکَ بِما نَقَضْتَ مِنها.[5]

آیین پسندیده اى را بر هم مریز که بزرگان این امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسیله آن، مردم به هم پیوسته اند، و رعیّت با یکدیگر سازش کرده اند. و آیینى مگذار که چیزى از سنّت هاى نیک گذشته را زیان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شکستن آن بر تو مانَد.
از سوى دیگر به نمونه هایى از سنّت هاى پیش از اسلام (جاهلى و…) برمى خوریم که مورد تأیید اسلام قرار گرفته اند:

1-   براء بن عازب، اوّل کسى بود که با آب، استنجا (تطهیر) کرد و سپس سنّت شد.[6]

2-   حرمت ماه هاى حرام نیز از سنّت هاى جاهلى بود که در اسلام امضا شد.[7]

3-   براء بن معرور قبل از هجرت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مکّه مى زیست؛ هنگام مرگ سفارش کرد که او را به طرف مکه دفن کنند و نسبت به یک سوم اموال خود وصیت کرد. این هر دو بعد از آن جزو سُنن قرار گرفت.[8]

4-   ارجاع مسائلى چند به عُرف گواه دیگرى بر این موضوع است: مقدار نَفَقه[9]و اسراف و تبذیر و ...

5-   و...
این شواهد گواهى مى دهند که آیین اسلام بر محو همه سنّت ها توصیه نمى کند بلکه آنچه را که خیر و صلاحى در پى دارد و یا این که مفسده اى به دنبال ندارد مى پذیرد و جز آن را طرد مى کند که مى توان از این نمونه ها نام بُرد:

1-    سنّتى که نشانگر یک آیین باطل باشد. حرمت حمل و ساخت و نگهدارى صلیب از این قبیل است. رسول خدا وقتى عَدیّ بن حاتم را دید که صلیب به گردن دارد فرمود: «این بت را کنار بگذار».[10]

2-    سنّتى که ترویج خُرافه باشد. حلیمه سعدیه وقتى در کودکیِ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواست مهره اى به بازوى رسول خدا ببندد با اعتراض پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رو به رو شد. رسول خدا فرمود: «خداوند نگهدار ماست و از این مهره کارى ساخته نیست».[11]

3-    سنّتى که با احکام شرعْ ناسازگار باشد. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با زینب، همسر زید (پسر خوانده خود) ازدواج کرد تا نشان دهد این سنّت جاهلى که: «نمى توان با زنِ پسر خوانده ازدواج کرد» غلط است.[12]
حال که نظرگاه کلّى دین در باب آداب و سنن بومى و ملّى روشن شد، به یکى از رسم هاى کهن و ریشه دار ایرانى یعنى نوروز مى نگریم.
اگر در باب نوروز دستورى خاص از سوى دین در تأیید یا رد به دست ما نمى رسید براساس همان قاعده نخست مى گفتیم نوروز به عنوان رسمى ایرانى که مردمانى آن را از دیربازْ حرمت مى نهاده اند جاى مذمّت و منع ندارد؛ چرا که اصل نوروز به عنوان نشانى از آیین هاى باطل مورد تکریم و احترام نیست، بلکه رنگ و بوى ملّى و بومیِ آن، منظور نظر مردمان است. بلى اگر در آن ناشایستى نهفته باشد یا ترویج خُرافه اى صورت گیرد باید آن را وانهاد.[13]




[1]- سوره یونس، آیه 5.

[2]- نوروز از دیدگاه اسلام،آیت الله محمد محمدی اشتهاردی(رحمت الله علیه)،سایت راسخون.

[3]-سوره مائده، آیه 2.

[4]- کافی،ج9،ص372.

[5]- نهج البلاغه صبحی صالح، نامه53، ص431.

[6]-المیزان،ج2،ص216.

[7]- سوره مائده،آیه 2.

[8]-کافی،ج3،ص254.

[9]-جواهر الکلام،ج16،ص59.

[10]-بحارالانوار،ج9،ص98.

[11]-فروغ ابدیت،ج1،ص33.

[12]-بحارالانوار، ج 43، ص 234.

[13]- نوروز در روایات اسلانی،مهدی مهریزی، سایت راسخون.